خدای عشق

عاشقانه

خدای عشق

عاشقانه



شاید هیچ

یا هر چیز

یا کلاه که از سر برداری

لب خند بر لبان ِ زنی نقش می بندد

نمی دانی ادامه دهی

یا به راه ِ خود ادامه دهی

 

شاید 

از بیگ بنگ ِ یازدهم آغاز شد

و هم چنان که فال ِ قهوه

قصه هایش را

وارونه می نویسد، رفت

تا میلیون ها سال ِ پیش

 

هر جا سراغش را می گیری

درست همان جا، نیست

این سنگ ها

سرپوش ِ گورهای ِ خالی ِ گورستان های ِ شبانه اند

 

شاید خیال می کنی

پس از میلیون ها سال

دیگر رسیده است و

گازش که می زنی

مواظب ِ دندانت نیستی

که آرزوی ِ گوش ِ هنوز

قصه جویدن دارد

 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد